Pages

Friday, February 4, 2011

when your mind needs rest

 

فاجعه شده تقریبا، اما دوستش دارم همینطوری الکی...

13 comments:

  1. سلام آبجی دنيا
    چرا به نقاشی به اين قشنگی می‌گيد تقريبا فاجعه؟
    همه چيز اين نقاشی قشنگه
    کاراکتری که گل دستشه، رنگ‌ها، محيط

    ReplyDelete
  2. سلام بر برادر علی
    والا از نظر تکنیکی میشه همون فاجعه:دی

    مرسی! خوشحال شدم قشنگ میبینین!‏
    :))

    ReplyDelete
  3. خواهش می‌کنم منم متشکر

    در نقاشی تخصص ندارم
    نمی‌دونم چه مشخصه‌هایی باعث می‌شن
    بين يک نقاشی در سبکی خاص
    و يک نقاشی ظاهرن معمولی تفاوت قائل بشن
    اما اگه حسی که از نقاشی به بيننده می‌رسه رو در نظر بگيريم، اين نقاشی بسيار قشنگه

    ReplyDelete
  4. آخی! بچه های مهدکودک کشیدنش دیگه؟ خیلی قشنگه :دی
    ولی منم جدی جدی دوسش دارم. نمیدونم چرا!

    ReplyDelete
  5. والا ما که تکنیک مکنیک حالیمون نیست
    ولی از لحاظ دیدنش حالیمونه که قشنگه
    مخصوصا اون لپای گل انداخته کاراکتر اصلی!!:دی

    ReplyDelete
  6. من که حس خوبی دارم ازش. یه حس دوستی. یه گرمی خاصی توش داره. مخصوصاً اون کاراکتر خجالتیش :)
    به نظر من که خوبه و دوست داشتنی :)
    اگه فکر میکنی بیشتر نیاز به کار داره، خب روش وقت بذار. قشنگ ترش کن :)

    ReplyDelete
  7. facinating!
    hanging object are the most obvious and brilliant parts seemed to me.
    ولی بهترین قسمتش به نظر من علاوه بر لپای گلیش، معلوم نبودن چشماشه که حسی از تعلیق و فرافکنی ایجاد می کنه
    واقعا دوسش داشتم، از ته ته دل
    حتما ادامه بده به نظرم، یجورایی به نظر میاد یه استعداد فرو خورده ای داری که وسعت بی انتهایی برای بروز پیدا کرده. مطمئنم کارای بعدیت حیرت انگیز تر میشه
    keep going girl!

    ReplyDelete
  8. نه! قشنگه جدی!

    دنیا
    چند ساله
    از مشهد
    :D

    ReplyDelete
  9. علی؛
    میدونین مشکل من تو کنترل کردن رنگه
    یعنی تو زیاد کنترل کردنه رنگه
    باید بذارم رنگا قشنگ قاطی هم بشن، ولی عجیبه که هنوز نتونستم
    ناخودآگاهه البته

    بازم مرسی!همین حس خوب منتقل کردن هم خیلی خوبه، کاملا راضی کنندست برای من
    .
    احسان؛
    آره بیست سال پیش اینم مهد میرفته اتفاقا:دی
    مرسی!
    .
    سینا؛
    مرسیییییییییی ای گردو!
    آرههههه
    یکی از همین لپیا میکشم برات میارم با خودم اینبار
    .
    خیال سبز؛
    مرسی!!
    آره
    البته آبرنگ مثل رنگ روغن و اینا نیست
    یه بار کشیده میشه، و دیگه قابل اصلاح نیست
    یعنی باید کاغذو عوض کنی وقتی خراب کاری شد:))
    .
    پیدا؛
    آآآآآآ مرسی!منو حس پیکاسو گرفت دوباره!!!=))

    ممنون
    .

    امین؛
    چی فک کردی!من اصلا نقاشی زشت بلد نیستم بکشم!:دی
    هجده ساله، هجده ساله
    ;;)

    ReplyDelete
  10. چقده قشنگه، چقد انرژی میده این نقاشییی
    رنگاش رنگه خودته دنیا
    دوستش دارم، خیلی خیلی راستکی
    >:D<

    ReplyDelete
  11. سلام خواهش می‌کنم
    متشکر
    حالا که به قول شما رنگ‌ها رو با هم قاطی نمی‌کنيد
    همين اسلوبتون رو امتحان کنيد
    بعضی موقع‌ها عدم رعايت استانداردها باعث نوآوری می‌شه
    براتون آرزوی شادی، سلامتی دارم
    و موفق باشيد

    ReplyDelete
  12. میدونی؟ یه مساله دیگه هم هست تو این نقاشی؛ و یا شایدم این طور به نظر من میاد. اون چیزی که در تصویر به عنوان لپای گلی دختر کوچولو نشون داده می شه یجورایی کار چشماش رو هم می کنه؛ یعنی بواقع میشه اونا رو چشم اون در نظر گرفت؛ دختر کوچولویی با چشای گلی.
    البته شاید به نظر بقیه این طور نباشه ولی فک می کنم در اولین جستجو ما دنبال چشماش می گردیم که ببینیم چه حسی رو بهمون میده و از این رو شاید اون لپ ها رو به جای چشاش در نظر میگیریم. البته اگه قصد تو از اونها کشیدن لپاش بوده باشه احتمالا این چیزی رو که من میگم نمیبینی ولی من اینجوری میبینم؛ همیشه فک می کنم اونا چشماشن. واقعا خوبه. یه چیزایی توشه که کمتر دقت میشه ولی باید دیدشون؛ موهای فر فری دختر کوچولو و اون پرتقالا(شایدم پرتقال نباشن)؛ همونایی رو میگم که زیر پاشن
    myofficial_msg@yahoo.com

    ReplyDelete
  13. مجذور یک بی نهایت عجیب؛
    مرسیییییییییییییی:ایکس
    اسم تو هم تو لیست تابلو هستا!من برات دمپایی گذاشتم خودم
    .
    علی؛
    آره
    حتی پیکاسو هم همینطوری شروع کرد!:دی
    ممنون بازم
    .
    پیدا؛
    کلا یکی از ویژگیای نقاشی اینه که هر کسی میتونه برداشت خودشو داشته باشه از یه تصویر
    و هیچ کدومش اشتباه یا نادرست نیست
    ممنون
    ;)

    ReplyDelete