Instrumental, String Quartet
By Samuel Barber
چهار روز است بی وقفه دارم این را میشنوم. انقدر زنده است که حرکت آرشهها را کاملا احساس میکنم، میبینم. غم دارد، ولی سبک است، حسش رهاییست. افسوس من بابت این دو پاییست که چسبیدهاند روی زمین...
بهشت ترکیب استرینگ کوارتت و چای و یک کیسهی بزرگ شکلات میتواند باشد،
گل نرگس هم؛
گفتن نداشت.
گل نرگس هم؛
گفتن نداشت.
آآآآآآآآآآا بالاخره دانلود شد
ReplyDeleteبریم بوشیم ببینیم چیه که چهار روزه داری میگوشیش
فکر کنم همین تعابیری که گفتی توصیف خوبی از این آهنگ باشه. حس خوبی داشت :)
ReplyDeleteممنون. هم برای آهنگ، هم برای کلماتت.
من هم شنیدم و خب چون سواد موسیقی ندارم نظر فنی ای ندارم. بیشتر بهش میخورد موسیقی فیلم باشه و در انتها نیز طغیان سازها حسی از رهایی تا سر حد نابودی رو به من القا می کرد؛ یجورایی یکپارچگی سازهایی همنوا برای درهم شکنی قالب سخت تمامیت آهنگ و بیرون اومدنشون از اون چارچوبی که تنگ بود براشون. و این تا اونجا پیش می رفت که حتی این سازهای همنوا تا مرز نابودی خودشون پیش می رفتن.
ReplyDeleteمتعلقاتی رو هم که کنارش گذاشتی می پسندم
خیال سبز؛
ReplyDeleteخواهش
از طرف نوازنده هاش حتی!:))
.
پیدا؛
نه موسیقی فیلم نبود، یه قطعه ی استرینگ کوارتت بود؛ دو تا ویولن، یه ویولا، یه ویلونسل
مرسی;)