Pages

Monday, March 28, 2011

Sides

پست قبلی را که نگاه می‌کنم خنده‌ام می‌گیرد. خیلی بد نوشته شده، بی ویرایش است، زحمت ندادم به خودم که حتی یک دور بخوانم از رویش، همینطور جمله‌ها را نوشته‌ام پشت سر هم. چرا؟ چون انقدر خوشحال بودم موقع نوشتنش که برایم این چیزها مهم نبود. نوشتم و رفتم دنبال کارم. اصلا خود نوشتنش هم برای این بود که باز بخندم، چون یک دفعه حس خندیدن و نوشتنم آمده بود با هم همینطوری بیخودی.
 امروز می‌خواستم درستش کنم. ولی بعد منصرف شدم. دلم خواست همینطوری بماند. چون این خوشحالی‌های فضایی، بی احتیاط، سر به هوا، یک بخش از واقعیت من است؛ یک بخش بزرگ در واقع.
من یک زمان‌هایی دارم توی زندگی‌ام، که می‌نشینم کنج اتاقم ؛ چایم را می‌خورم و خفه می‎‌شوم از تنگی زندگی، از غم‌هایی که مثل تله گیرم می‌اندازند، خفه می‌شوم، می‌میرم، می‌میرم، چندین و چند باره می‌میرم. اما یک وقت‌هایی هم دارم توی زندگی‌ام، که از سبکی و بی‌خیالی بالا و پایین می‌پرم با کوچکترین نوای موسیقی‌ای، دست‌هایم را تکان می‌دهم توی هوا، جیغ می‌کشم، می‌خندم و بقیه را هم همراه خودم می‌کنم. می‌دانی، خوبی‌اش این است که حداقل حوصله‌ام هیچ وقت از خودم سر نمی‌رود.

این را گوش کنید. موسیقی متن فیلم بیگانگان است، به آهنگسازی پیمان یزدانیان از آلبوم برداشت. دوستش دارم، زیاد.

Sunday, March 27, 2011

Diari!

ما کلا خاندان خوشحالی هستیم. یعنی خجستگی تا مغز استخوانمان یک طوری نفوذ کرده که دیده شده برای عروسی نوه‌ی عموی‌ پدرم، بلند شده‌ایم رفته‌ایم نیجریه. چند روز پیش -منظورم دقیقا پریروز است- دوز خجستگی مان زد بالا و تصمیم گرفتیم برای عروسی نوه‌ی دخترخاله‌ی پدرم که دوستی دوری با من دارد، بلند شویم برویم کلات نادر....{حذف شد}

Thursday, March 17, 2011

Green Fields

قصه‌اش قشنگ است، خیلی. لبخند دارد. می‌گویمش همین روزها. همه‌اش داستان آن هواپیمایی‌ست که توی هوای بارانی پرواز می‌کند. داستان خود هواپیما و آسمان سیاه که نه؛ داستان آن لحظه‌ای که از ابرها رد می‌شود، که ناگهان نور خورشید می‌زند توی چشم و همه جا آبی می‌شود...*
تا آن وقتی که من تنبلی را بگذارم کنار، وقت و حوصله‌ی نوشتن جمع و جور کنم ازین طرف و آن طرف، این را گوش کنید:
Composer: Ji Pyeong Kyeon
* این صرف تمثیل نیست. شبیه تمثیل شده، اما کاملا یک تمثیل نیست. یک قسمت واقعی ازین داستان است که هر وقت تنبلی را گذاشتم کنار و وقت و حوصله‌ی نوشتن جمع و جور کردم ازین طرف و آن طرف ...