به من میگوید اَن. کلی زحمت کشیدم که حداقل بگوید اَم، ولی اصلا فایدهای نداشت. من را که میبیند دستهایش را باز میکند و یک طور عاشقانهای میگوید اَن اَن.
یک بار همه حروف اسمم را دو به دو گذاشتم کنار هم و باهاش تمرین کردم. هی گفتم داااااااا،داااااااا... بعد پشت سرش باز گفت اَن، اَن. هی گفتم یااااااا،یااااااا... باز خندید و گفت اَن، اَن.
یک بار همه حروف اسمم را دو به دو گذاشتم کنار هم و باهاش تمرین کردم. هی گفتم داااااااا،داااااااا... بعد پشت سرش باز گفت اَن، اَن. هی گفتم یااااااا،یااااااا... باز خندید و گفت اَن، اَن.
مثل رنده میماند. راه میرود و میخورد و میریزد. یک نفر-مسلما من- باید از پشت سرش راه بیافتد و مواد غذایی رنده شده را جمع کند. غذاها را که ریخت روی زمین، بعد صدا میکند اَن. یعنی بیا جمع کن!
نقش اَن، مربی، نازکِش، همبازی، نظافتچی،...همه را با هم بازی میکنم. در هر حال، فدای یک لحظه خندیدنش، اَن گفتنش حتی...
سلام آبجی
ReplyDeleteخدا نگهش داره
دنیای يه کودک خلاصه و قشنگه
مثلن شما رو اونطور که دوسداره (يا میتونه) صدا میزنه
اما مفهومی که از شما در افکارش میسازه بسيار زيباس
چه حس مادرانه ای داره این پست ... منم گاهی راجع به خواهرزادم احساس عجیبی دارم نمیدونم حس پدرانست یا حس داشتن یه داداش کوچولوئه !! ولی فک کنم بشتر پدرانه اس ... گاهی دوست دارم بدون ازدواج کردن بچه داشته باشم !! شایدم ده سال دیگه رفتم یه بچه از پرورشگاه گرفتم
ReplyDeletehih!
ReplyDeleteآدم دوست داره بگیره این بچه هارو بِچِلونه
ReplyDeleteنمیشه بچه هارو دوست نداشت، یه معصومیتی دارن که باعثِ دوست داشتنشون میشه.
والا بچه هم نشدیم که معصوم باشیم!!!:دی
علی؛
ReplyDeleteآره
کلا بچهها عشقن
همشون
البته این بچهی من نیست اقا
:دی
آزاد؛
اره!یه وقتایی اصلا منم بدون اینکه مادر ده باشم، حس مادری پیدا میکنم به خیلی چیزا، به خیلی ادما حتی
.
امین؛
:)
.
سینا؛
ای جون!:دی
تو همینجوریشم معصومی!بیا بچلونمت!ا=)))))
پیشنهاد بی شرمانه دادم الان
بله میدونم بچه شما نيس خانم
ReplyDeleteبله
ReplyDeleteما هنوز خودمون بچهایم اصولا
این شازده خانوم طلایی از بچههای مهد کودکن
یه جورایی بچهی منه واقعا، هرچند که نباشه
من فکر کردم از بچههای خويشاوندانتون هستن
ReplyDeleteپاسخ نگاه واکاوانه کودکی،
ReplyDeleteمنی بودم که با خودم قهرم.
تقصیر کودک چه بود؟
بچه ها ...
ReplyDeleteزهی سعادت
ReplyDeleteزهی سعادت از اینکه مهندسی هستی که با بچه ها حشر و نشر داری
چقدر هم دوست داشتنیه :)
ReplyDeleteکلی حوش به حالت که یه بهار اینجوری توی این روزا، هم صحبتت شده و کنار هم زمان خوب یرو میگذرونین :) یه ماچش هم بکن از طرف ما گیگیل دوست داشتنی رو :دی