Pages

Friday, April 15, 2011

some moments

نصف شبی بیدار شده‌ام،در بالکن را باز کرده‌ام، برای خودم تنهایی نشسته‌ام با گلدان کاکتوسم و دارم فکر می‌کنم چرا تابلوی آفتاب گردانی که مامان خواسته بود را کامل نکردم. 
اینجا خیلی ساکت است.

9 comments:

  1. خب کامل کن
    آفرین

    ReplyDelete
  2. اولین روز و شب‌های زندگی جدید
    :*:*:*

    چه جالب که تمام مادرها انگار یه کار نیمه‌تمامی دارند با آدم
    منم یه تابلوی نصفه‌کاره گذاشتم روی دستش و هنوزم بعد از سه سال بهم یادآوری می‌کنه که این دیوار هال خالی مونده برای اون
    و چقدر غریبه که آدم دقیقاً تو این دوری و تنهایی به یاد تمام این چیزهای ناتمام یا نکرده می افته :)

    ReplyDelete
  3. با یک واژه ی خوب صدا کنApril 17, 2011 at 7:53 PM

    سلام
    راستی انتقاد هم میشه کرد ؟ یا فقط یک کلام هست و همینی که هست.می خوام بخوام می خوام نخوام ؟

    ReplyDelete
  4. مهندس پنگول:
    بعله مرسی از راهنمایی:))
    .
    حیاط خلوت شوهر؛
    >>>:D<<<
    آره...دقیقا همینطور وقتا این چیزا یاد آدم میان انگار
    برگردم اولین کاری که کنم تموم کردن اون تابلوئه
    .
    با یک واژه خوب صدا کن:
    سلام
    بعله چرا که نه
    انتقاد کردن سادست، مهم اون موقعیت و لحنیه که داره باهاش انتقاد میشه

    ReplyDelete
  5. با یک واژه ی خوب صدا کنApril 19, 2011 at 1:15 PM

    سلام
    خب با اجازه پس من یه نکته که البته این حس به من برای من هست و فقط نظر شخصیم هست و اگه تو همین روالی که داری لذت می بری خیلی هم خوب و خوش است.
    اما اگه میشه به نظرم فعل های جمله هاتو کتابی بکار نبر.به نظرم حس مصنوع میده به نوشتت.الان این کامنتی که توی جواب من گذاشتی من خودم خیلی راحت باهاش ارتباط گرفتم اما نوشتت وقتی که می رسم به فعلش به نظر من خوب در نمیاد.مگه اینکه کل نوشتت رو ادبی کنیش و به صورت رسمی بنویسیش.البته فقط به عنوان یه کسی که می خونه نوشته هات رو گفتم و اگر خودت همین طوری لذت می بری خیلی هم خوبه.
    باور کن من لحنم خیلی هم الان دوستانه و رفیق گونه بود اگه غیر این حس کردی قصور میط متنی هست که حس و حال کلمه من رو منتقل نکرده.

    ReplyDelete
  6. منننننم میخواااام تابلو آفتاب گردوووون که

    ReplyDelete
  7. نصفه شب، کاکتوس، آفتاب گردون
    مراعات نظیر معکوس دارن
    یعنی خب میشه اصلا نصفه شب یه کاکتوس هم کشید، آفتاب گردون هم مثل کاکتوس خب آفتاب میخواد
    همه اینا چیزاییه که تو ذهنم اومده و اصلا احتمالا
    هیچ معنی غیرمستقیمی هم پشت متنت نیست
    ولی خب در نهایت فک میکنم آفتاب گردونو بیخیال، یه کاکتوس بکش، عین اینکه مثلا یه کرکسو بکنی تو قفس
    کلا اگه بی ربط گفتم مشکل از گوینده است، به شعور خود شک نکنید
    myofficial_msg@yahoo.com

    ReplyDelete
  8. با یک واژه ی خوب..؛
    نترس آقا انقدر!:دی
    من کلا رسمی می نویسم، محاوره ای نمینویسم هیچ وقت. اما خب بعضی جاها که می خوای فعل ماضی بعید به کار ببری، مثل باز کرده ام،... یک طوری خیلی خودشو نشون میده این موضوع. یعنی واقعا یک طوری میشه. اما خب از نظر نوشتاری کاملا صحیحه و هماهنگ با بقیه نجمله های نوشته
    مرسی
    .
    سینا؛
    چشممممممم
    این بار برم وسایل نقاشیمو میارم با خودم
    واسه همتون زنبیل گذاشتم
    .
    پیدا؛
    :))
    نه اتفاقا خوشم میاد اینطوری معنی پنهانی پیدا میکنین، یعنی برداشتای خودتو میکنین. جالبه خیلی
    ممنون

    ReplyDelete
  9. چه باحال! لب پنجره با کاکتوست خلوت کنی و فکر کنی :) دارم تجسم میکنم و لذت میبرم واقعاً
    خب اونو هم بشین سر فرصت، وقتی بیکار شدی و وقت خالی داشتی کاملش کن. کلی هم قشنگ شده تا اینجاش لابد. هعیییی! که دوریم و نمیتونیم تابلو رو ببینیم... هعیییی

    ReplyDelete