Pages

Sunday, December 12, 2010

shining moments, shining humans 0


داشتم به دوستي فکر مي‌کردم. به يک اتفاق در واقع. بعد با خودم گفتم چرا تا به حال نگفته‌ام برايش که چقدر زيباست؟ نه اينکه به شنيدنش از من محتاج باشد، که بداند من زيبايي‌اش را قدر دانسته‌ام حداقل. که بداند حواسم بوده. که بداند چه ارزشي داشته برايم و تا به کجاي زندگي‌ام فراموش نخواهم کرد.
يک دفعه تصميم گرفتم بين پست‌هايم از حالا به بعد، بنويسم از آدم‌هاي زيباي زندگي‌ام. خوب نه؛ تعريف آدم از خوب لحظه به لحظه، آدم به آدم، موقعيت به موقعيت متغير است. يک وقت‌هايي مي‌گوييم فلاني آدم خوبي‌ست و منظورمان دقيقا بي‌خاصيت است. يک وقت‌هايي مي‌گوييم فلان دختر/پسر خوب است و منظورمان ساده و متوسط است. اينها به کنار، خوب بودن خيلي کلي‌ست، بيش از حد. و راستش توي ذهن من هي يک آدم بي‌رنگ مي‌آيد. من نه از خوب بودن، که از زيبايي مي‌خواهم بنويسم. از لحظاتي که مثل نور مي‌درخشند؛ از پررنگي‌هاي جاودانه‌ي آدم‌ها در ذهنم.
قانوني داشتم در وبلاگ قبلي _ کماکان اينجا هم برقرار بود_ که از آدم‌هايي که اينجا را مي‌خوانند نمي‌نويسم. همين حالا يک توضيح بهش اضافه مي‌کنم؛ اگر بخواهم از کسي بنويسم کاملا واضح و با اسم مي‌نويسم، لينک را هم مي‌فرستم براي مخاطب. در غير اين صورت، هيچ قسمتي از هيچ نوشته‌ام برنمي‌گردد به هيچ کدام از آدم‌هايي که اينجا را مي‌خوانند.

5 comments:

  1. خوبه و دوست دارم این کار رو! یعنی اینکه به کسی که میخوای، چه دوست باشه، چه عزیزی که برات بسیار ارزشمنده، چه هر کس دیگه ای، حسی که نسبت بهش داری رو بروز بدی. بدونه. این قدر دونستنی که میگی رو دوست دارم. این حسی که میگی رو...
    قانون جالبی داره وبلاگت در ضمن :)

    ReplyDelete
  2. سلام
    کار خوبيه چه با کلمه اين رو به اين دوست بگید چه هر طور ديگه‌.

    راستی اينکه آيا مفهوم خوبی نسبیه، موضوع مهم و جالبی هستش يه موقع‌هايي بهش فکر می‌کنم.
    البته در اينجا و با توجه به اون چيزی که در اين پست نوشتيد فکر می کنم بشه زيبایی رو هم نسبی دونست. البته همونطور که گفتيد اون مفهومی که در ذهن خود شما ايجاد می‌شه رو بايد ملاک بگيريد

    ReplyDelete
  3. کاملاً می دونم منظورت منم :دی

    ReplyDelete
  4. یا به عبارت بهتر
    چشماتون قشنگ می بینه
    :))

    ReplyDelete