Pages

Wednesday, October 27, 2010

Game!


خب این اولین بازی وبلاگی‌ست که دارم شرکت می‌کنم و به نظرم خیلی هم بامزه است. قبلش هم البته باید اعتراف کنم که من زیاد بازی‌های وبلاگی را دوست ندارم اما این یکی را خیلی خوشم آمد و رفتم توی کامنت دونی حیاط خلوت و قیافه‌ام را شبیه این گربه‌های مادر مرده کردم تا یک دعوت‌نامه‌ی مخصوص گرفتم و البته تلفات هم در بر داشت این دعوت‌نامه‌ی شخصی و خیلی‌ها از حسادت مردند و زنده شدند و اینها.
.

بدترین اتفاق: یادم نمی‌آد و این یعنی خیلی خوب.
خوب‌ترین اتفاق: خوب شدن مامانم.
بدترین تصمیم: اعتقاد آنچنانی ندارم به تصمیم بد. هر تصمیم در شرایط خودش لابد بهترینی بوده که به عقلم می‌رسیده، و یا گاهی تنها راه.
بزرگ‌ترین پشیمانی: همه‌ی فرصت‌هایی که با چشمان باز مفت فروختم.
فرد تأثیرگذار زندگی: تقریبا همه‌ی آدم‌ها. حتی آنهایی که دوستشان نداشتم، بر وزن ادب از که آموختی. دلیلش؟ من از آنها هستم که نمی‌دانم چه می‌خواهم، ولی می‌دانم چه نمی‌خواهم.
آرزوی زندگی:  سهم یک نفر را از هر چیزی که از انسان  می‌تواند بگیرد، بدهم.
اعتقاد به معجزه:  همان شانس‌ست. من به شانس اعتقاد دارم.
اعتقاد به خوش‌شانسی: خب من به شانس اعتقاد دارم، خوش شانسی و بد شانسی اش فرق نمی‌کند.
خیانت: نقطه‌ای که آدم‌ها تمام می‌شوند. بعضی‌ها را می‌شود برد سر یک خط جدید، ولی بیشتری‌ها را باید آخر همان خط رها کرد.
عشق: داستانی‌ست که به تعداد آدم ها راوی دارد! بد اگر روایت شود، زندگی‌تان نابود می‌شود.
دروغ: دروغ های مهم آن کوچک‌هاست که بین لبخندها و نگاه‌ها رد و بدل می‌شود. بزرگ‌هایش، کلامی‌هایش، دیر یا زود لو می‌روند.
از که بدم می‌آید: شاید از هر کسی که زیبایی‌های قابل دوست داشتنش را ندیده باشم و بدی‌های آزاردهنده‌اش را بیشتر دیده باشم. کاش این سوال "از چه کاری بدت می‌آید" بود.
تا به حال دل کسی را شکانده‌اید: همه ی سعی‌م این بوده و هست که جواب این سوال منفی باشد، و البته که نیست، و البته که نیست. یک وقت‌هایی از روی حماقت بوده، یک وقت هایی از روی عصبانیت، یک وقت هایی هم شاید از روی اجبار.
دلیل انتخاب اسم وبلاگ: کلمه‌ی مورد علاقه‌ی من در زبان انگلیسی.
از بچه‌های وب چه کسی را بیش‌تر دوست دارید؟ راستش من حساب نوشته را از خودِ آدم‌ها جدا کرده‌ام و می‌کنم به صدها دلیل. سوال می‌گوید چه کسی را، نه نوشته‌های چه کسی را. در نتیجه جواب واضح است: همه‌ی دوستانم اینجا (سلام!).
تعریفی از زندگی خودم:  من را اگر کلمه کنید، معلق خوب منظور را می‌رساند. مثل خیلی از آدم ها، یک تجربه‌ی شکست خورده را بارها تکرار می‌کنم و مشکل اینجاست که نمی‌فهمم دارم اشتباه می‌کنم یا نه. نمی‌توانم تصمیم بگیرم که کجا حال را بچسبم کجا آینده را، کجا باید ایستادگی کنم، کجا باید رها کنم، کجا باید از اول شروع کنم، کجا باید مسیر را تغییر دهم و...
خوش‌بختی:  بی‌خیالی‌‌های بین راه. مطلقش یک جفت چشم بسته می‌خواهد.
این واژه‌ها یادآور چه چیزی برای‌تان هستند؟
هلو: دلستر
خدا: خوب و مهربان است. ممکن است زاده شده باشد و ممکن است زاده نشده باشد. ممکن است زیبای بی نقص باشد ممکن است نباشد. می‌تواند اشتباه کند. در هر حال خدای من است و انگشتم را می‌کنم توی چشم کسی که فکر کند فقط تعریف ذهنی خودش یعنی خدا.
امام حسین: عاشورا، دیگ‌های بزرگ غذا، بهزیستی، آسایشگاه.
اشک: سه نقطه.
کوه: تونل.
فرار از زندان: بریم، با هم؟
هوش: می‌تواند تله‌ی بزرگی باشد.
خواهر شوهر:  عمه!
رنگ چشم‌هایم: مشکی؟ قهوه ای؟ نمی‌دانم! به هر حال، آبی را مطمئنم نیست.
رنگ مورد علاقه: هر رنگی به غیر از خانواده ی قهوه ای. آبی و صورتی را خیلی دوست دارم.
جواب تلفن و ارتباطات: غیر از چند نفر، جواب بقیه را با تاخیرهای یکی-دو روز به بالا می‌دهم. و این برای این نیست که آدمِ گ.. هستم و یا ارتباط با آدم ها را دوست ندارم، برای این است که خیلی تنبلم در جواب دادن.
کلام آخر: آدم‌ها را یا نبخشید، یا بدون کینه ببخشید.

14 comments:

  1. اوووووووووووووووووووووووول
    :دی

    ReplyDelete
  2. حالا از چه کاری بدت می‏آید!؟

    ReplyDelete
  3. شايد يكي از زيباترين و بكرترين آرزوهاي زندگي باشد، آرزويت.‏

    ReplyDelete
  4. :))
    قیافه تو شبیه گربه هم نمی کردی من دعوتت می کردم فقط فکر نمی کردم به کلاس بالای عیال موطلایی بیاد

    نوشته تو دوست داشتم. فکر شده بود. و خیلی جاهاشو لذت بردم و یه جاهایی اشتراکات جالبی پیدا کردم مثل این :
    "من از آنها هستم که نمی‌دانم چه می‌خواهم، ولی می‌دانم چه نمی‌خواهم."

    خیلی خوب بود. چیزای تازه یاد گرفتم
    در ضمن کلام آخر هم فوق العاده بود
    ;-)

    ReplyDelete
  5. شماها دیوانه‌اید؟
    به سرور هیچی نگفتم حالا تو هم رفتی قاطیش؟
    ینی چی الان؟ بازی بود این؟
    رنگ مورد علاقه ، چشم عمه‌ام؟
    آبرو داریم جلو سر و همسر.‏

    ReplyDelete
  6. کلی خوب بود. دوست داشتم تعریف و توضیحاتت رو. :)

    ReplyDelete
  7. سینا؛
    بعدن بیا جایزه ی اولیتو بدم!:دی
    از چه کاری بدم میاد؟ازخیلی کارا.خودش یه پست می‌شه حتی

    .

    تلخک؛
    شاید، شاید
    تا چقدر بتونم عملیش کنم، تا چقدر بتونم آدمیِ عملی کردنش بشم

    .

    حیاط خلوت؛
    =))عیال مو طلایی با چشمای حنایی
    مرسی همسر جان. من و تو تفاهم نداشته باشیم کی با کی تفاهم داشته باشه؟
    :))
    بازم مرسی بابت دعوت و همه چیز کلا

    .

    مصطفی؛
    حسود!هیچ کی تورو دعوت نکرده حسودی کردی؟
    این حرفا رو زدی که دعوتت کنم؟اصلا هم!:دی

    .

    خیال سبز؛
    مرسی پسر
    اگه دوست داشتی و حسش بود شرکت کن
    دوست دارم بخونم حرفاتو

    ReplyDelete
  8. البته نکته ی بزرگی که این وسط باید دیده بشه اینه که ما همیشه اون حرفایی که می زنیم نیستیم
    باید در عمل دید خیلی چیزا رو;)

    ReplyDelete
  9. دنیا
    فید کامنتای تو مشکل داره؟
    من فید کامنتتو ساب کردم همون روز اول اما هیچ وقت هیچ کدوم از کامنتا رو نمی بینم به خاطر جوابی که می ذاری می گم! یه بررسی بکن چند بار خواستم بگم یادم رفت

    این کامنت آخرتم اوکیه
    همینه در واقع

    @ مصطفی
    نه بیا بگو!!‏
    نه تو رو خدا چی می‌خواستی بگی مُصی
    حالا دوماد شدی کاری بهت نداریم

    ReplyDelete
  10. والا من فید کامنتامو ندارم تو ریدر
    با ایمیل میگیرم کامنتا رو
    اینه که نمیدونم اگه خرابه
    حالا الان اضافش میکنم ببینم چه خبره
    خبرشو میدم بهت
    این گوگل هم خیلی داره قاطی می‌کنه جدیدا

    ReplyDelete
  11. چه بازی قشنگی . خوش به حالت

    ReplyDelete
  12. تبریک بگو بهم من این پست رو چند روز پیش خوندم تو گودر
    امروز گفتم بیام سر بزنم ببینم دنیا بالاخره با اون دعوت نامه اختصاصی که گرفت شرکت کرد بازی رو یا نه
    بعد هی این جمله ها رو میخونم میگم اینا چرا آشنا میاد!
    اصلا فکر نکنی که تا وسطاش خوندم تا فهمیدم که قبلا خوندمش ها!!
    یعنی شاهکار شدم من!

    ReplyDelete
  13. رمز رو به جی میلت میفرستم خانومی
    خیلی خیلی خیلی خوشحالم کردی که اومدی

    ReplyDelete
  14. آن شرلی؛
    من مرسی
    فقط اینکه آدرس ایمیلم کجا بود؟

    دیلماج؛
    من بهت افتخار میکنم عزیزم، خیلی زیاد

    ReplyDelete