یک کوه درس دارم اما نشستم پای دوخت و دوز. در واقع گذاشتم خانوم هایده بخواند و یاد کارهای نکرده ام افتادم که یکیش همین دوخت و دوز بود. دکمه ی پالتوم را محکم کردم، مقنعه ام را
درست کردم، گردالوی پشمالوی شالم را دوختم،... یکی دیگرش هم مثلا میتواند آپ کردن پستهایی باشد که همینجوری ماندهاند توی یک فایل ورد.
آب را گذاشتم جوش بیاید. جوش که آمد، لیوان چایم را که گذاشتم روی میز، بعد پستها را به ترتیب میگذارم. ترکیب تنهایی و شب تعطیل و خانوم هایده همین یک بار استثنائا حال جالبی دارد. بیسکوییت کِرِم قوه و چای را البته اضافه کنید به این ترکیب. خب، برویم سراغ آب جوش.
چه حال خوبی بوده اون شب. حالت رو خریدارم واقعاً :)
ReplyDeleteحالم رو میفروشم واقعا=)) میدونی دیگه، بابام قرض داره و 5 تا بچه ایم و فلان:)))
ReplyDelete