Pages

Sunday, February 17, 2013

White Rabbit

 ته فنجان قهوه‌ام را نگاه میکند، می‌گوید واااای همه جایش کانگارو است!...عازمی به سلامتی؟ می‌خندم.
آخر آلیس در سرزمین عجایب؟ آلیس دوباره می‌خوابد و رویای دیگری شروع می‌شود.

1 comment:

  1. بعد، انگشت زد توی قهوه، یک خیابان بی راه می دید

    پای من را برید از خیابان، جیغ ماشین جان مرا ریخت



    باز انگشت زد توی قهوه، یک پرنده و یک آشیان دید

    باد افتاد پشت پرنده، بال زد آشیان ِ مرا ریخت

    ReplyDelete